♥ ♥ ♥ ♥ کلبه ی تنهایی من ♥ ♥ ♥ ♥
♥ ♥ ♥ ♥ کلبه ی تنهایی من ♥ ♥ ♥ ♥



داستان عاشقانه یک دختر و پسر ...


 

دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش  به باریکی یک خط می شد.
در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد.

آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.

روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.

دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود.

دختر در بیست و پنج سالگی از  دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است.

 چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبخت  عروس و دامادچشم دوخته بود و بدون آنکه شرابی بنوشد، مست شد.


زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست… و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.

 

ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال ورشکستکی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.. شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام  پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر را محکم گرفت، اما دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید.


زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد. روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و ۲۰ درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟


پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر لبخند زد.
چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.


مدتی بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهای زندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای خانواده اش، پسر را بازشناخت و گفت: در قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای من نگهدارید؟
پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد.


 


نظرات شما عزیزان:

رها
ساعت5:27---3 اسفند 1391
خیلی زیبا بود.پاسخ:ممنونم رها جون

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






 




دعای باران چرا؟ دعای عشق بخوان!!! این روزها دلها تشنه ترند از زمین... خدایا کمی عشق ببار...

 

داستان ها
عاشقانه
غمگین
کوتاه
بلند
آموزنده
متن ها
عاشقانه
غمگین
زیبا
کوتاه
بلند
ادبی
طنز
آموزنده
احساسی
جملات
عاشقانه
غمگین
کوتاه
زیبا
فلسفی
آموزنده
طنز
دل نوشته ها
عاشقانه
غمگین
کوتاه
بلند
زیبا
احساسی
اشعار
عاشقانه
غمگین
کوتاه
بلند
گالری تصاویر
عاشقانه
تنهایی
زیبا
جالب
قطعه ها
عاشقانه
غمگین
کوتاه
بلند
زیبا
احساسی
S M S
عاشقانه
تنهایی
خیانت
دوستانه
انگلیسی
سرکاری
فلسفی
خنده

 

تنها ترین آدم دنیا ....

 

اسفند 1391

 

من و تو ...
این روزها ....
میرم تا اذیت نشوی بهترین من ...
انتقام ...
تو مردی .... در حالی که زنده ای ....!
عشق ...
هیچ کس ....
عشق ...
مجنون ...
ماه من غصه چرا ؟؟؟
خاطرات ...
قاصدک ...
روزی میرسد که ...
زن ...
باید فراموشت کنم ...
دل ...
درد ...
چقدر دلتنگم ...
اقلیم عشق ....
من و دل ...
چقدر دوست داشتم ...
تویی که تمام وجودم هستی ...
لحظه قشنگ ...
ببین برای ماندنت چقدر عاشقانه ام ...
گاهی باید رفت ...
ثانیه .....
سفره خالی ....
خبر مرگ ....
بوسه لجبازی ....
داستان عاشقانه یک دختر و پسر ...
کوروش کبیر ....
می خواهم برگردم ...
دير گاهيست كه تنها شده ام .....

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کلبه ی تنهایی من ......... و آدرس kolbe-tanhaiiiii.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





تلخ و شیرینی زندگی
طراح قالب وبلاگ
از اون چیزا
طراح قالب وبلاگ
آشنا چت
طراح قالب وبلاگ
ღکـمـــــپ عشـــــقღ
طراح قالب وبلاگ
شکیبایی
طراح قالب وبلاگ
رز مشکی
طراح قالب وبلاگ
دختر دل شکسته
طراح قالب وبلاگ
ایران جک
طراح قالب وبلاگ
باران عشق
طراح قالب وبلاگ
*** سايه روشن***
طراح قالب وبلاگ
هری پاتر
طراح قالب وبلاگ
دنیای عشق و زندگی
طراح قالب وبلاگ
˙·٠•ღ❤عاشقـــــــــــ❤ღ•٠·˙
طراح قالب وبلاگ
افزایش بازدید
طراح قالب وبلاگ
ꇤꇤꇤ عاشقم ꇤꇤꇤ
طراح قالب وبلاگ
(¯`°•.♥ONLY LOVER♥.•°´¯)
طراح قالب وبلاگ
ردیاب جی پی اس ماشین
طراح قالب وبلاگ
ارم زوتی z300
طراح قالب وبلاگ
جلو پنجره زوتی
طراح قالب وبلاگ

 

*'؛،.عشق صورتی.،؛'*
کدهای جاوا اسکریپت
$ تنها $
کدهای جاوا اسکریپت
حواله یوان به چین
کدهای جاوا اسکریپت
خرید از علی اکسپرس
کدهای جاوا اسکریپت
دزدگیر دوچرخه
کدهای جاوا اسکریپت
الوقلیون
کدهای جاوا اسکریپت

 

RSS 2.0
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





کد متحرک کردن عنوان وب

کــد کــَج شــُدَنِ تَصــآویر

.: Weblog Themes By Blog Skin :.


گالری عکس بازیگران سینما

کتابخانه الکترونیکی

قالب وبلاگ

گرافیک کامپیوتری opengl